English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5481 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
traverses U خط متقاطع
traverses U متقاطع
traversing U خط متقاطع
traversing U متقاطع
thwartwise U متقاطع
intersecting U متقاطع
traversed U متقاطع
traversed U خط متقاطع
traverse U متقاطع
traverse U خط متقاطع
crosser U متقاطع
crosses U متقاطع
crossest U متقاطع
cross U متقاطع
intercepter U متقاطع
crisscross U متقاطع
transverse U متقاطع
crossover U متقاطع
cross bearings U سمتهای متقاطع
interconversion U تبدیل متقاطع
transversely U بطوراریب یا متقاطع
closed traverse U خطوط متقاطع
secant line U خط متقاطع [ریاضی]
diagonal U سیم بر متقاطع
groined vault U طاق متقاطع
interlacing arches U طاقهای متقاطع
transverse section U برش متقاطع
unresolved corners U حاشیه متقاطع
secant U خط قاطع متقاطع
cross hatch U هاشور متقاطع
cross fire U اتش متقاطع
cross fire U اتشبار متقاطع
crossrail U ریل متقاطع
cross-sections U سطح متقاطع
cross wires U سیمهای متقاطع
intersecting U قوسی متقاطع
cross-section U سطح متقاطع
crosscurrent U جریان متقاطع
crosshatching U هاشورزنی متقاطع
built up crossing U قطعه ریل متقاطع
inweave U درهم متقاطع کردن
coefficient of cross elasticity U ضریب کشش متقاطع
charade U جدول کلمات متقاطع
word square U جدول کلمات متقاطع
interlacing arch U طاق های متقاطع
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
thwartwise U بطور متقاطع اریب
crossword puzzle U جدول کلمات متقاطع
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
cross buck U حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
to an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
at an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
crossover U متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
interlacing arches U طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
crossbones U تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
autotomic U متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autotomous U متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
cross hairs U دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
paradigm U نمونه
forme U نمونه
paradigms U نمونه
strickle U نمونه
breadboard U نمونه
copyslip U نمونه
patterns U نمونه
types U نمونه
representative U نمونه
representatives U نمونه
format U نمونه
specimen U نمونه
formats U نمونه
exemplar U نمونه
exemplars U نمونه
sampling U نمونه
module U نمونه
specimens U نمونه
calligraph U نمونه
type U نمونه
typed U نمونه
ensample U نمونه
example U نمونه
examples U نمونه
paragons U نمونه
foretype U نمونه
paragon U نمونه
modules U نمونه
pattern U نمونه
precedents U نمونه
precedent U نمونه
sample U نمونه
sampled U نمونه
models U نمونه
copying U نمونه
copy U نمونه
copies U نمونه
copied U نمونه
model U نمونه
modelled U نمونه
modeled U نمونه
schema U نمونه
instance U نمونه
typicalness U نمونه
instances U نمونه
progenitors U نمونه
progenitor U نمونه
schemata U نمونه
crosses U قطع کردن متقاطع کردن
cross U قطع کردن متقاطع کردن
crosser U قطع کردن متقاطع کردن
crossest U قطع کردن متقاطع کردن
emulator U نمونه ساز
portfolio U نمونه محصول
tokenism U نمونه نمایی
tokenism U نمونه کاری
sight form U نمونه رصد
exemplarily U بطور نمونه
emulation U نمونه سازی
specimen signature U نمونه امضاء
work sample U نمونه کار
test model U نمونه ی ازمایش
typicality U نمونه علامت
coring U نمونه گیری
core sample U نمونه استوانهای
typical sample U نمونه نوعی
typical galaxy U کهکشان نمونه
per sample U طبق نمونه
typal U شبیه نمونه
test specimen U نمونه ی ازمایش
typification U تعیین نمونه
unknown sample U نمونه مجهول
test piece U نمونه ازمایشی
vial U شیشه نمونه
test specimen U نمونه ازمایشی
test specimen U نمونه ازمایش
by the square U مطابق نمونه
random sample U نمونه تصادفی
pilot model U نمونه ازمایشی
phony U مدل یا نمونه
pattern making U نمونه سازی
ladle samble U نمونه پاتیل
reference pilot U نمونه مرجع
pilot plant U کارگاه نمونه
pilot plant U کارخانه نمونه
quota sample U نمونه سهمیه
prototyping U ساخت یک نمونه
protoplast U نمونه اصل
probability sample U نمونه احتمالاتی
test piece U نمونه ازمایش
pilot production U تولید نمونه
representative sample U نمونه معرف
patterning U نمونه سازی
sample size U بزرگی نمونه
samplery U نمونه برداری
foretype U نمونه قبلی
for example U برای نمونه
exemplum U مثال نمونه
exemplification U نمونه اوری
samplery U نمونه گیری
free sample U نمونه مجانی
g U نمونه معیار
sample cell U فرف نمونه
sample data U داده نمونه
sample distribution U توزیع نمونه
holotype U نمونه شاخص
sample size U حجم نمونه
type of use U نمونه کاربرد
screamer U نمونه بسیارخوب
sampler U نمونه بردار
prototypes U نمونه اولیه
prototypes U نمونه نخستین
prototypes U نمونه ازمایشی
sampling U نمونه گیری
samplers U نمونه بردار
typical U یک نمونه بارز
typical U نمونه نوعی
prototype U نمونه اولیه
prototype U نمونه نخستین
prototype U نمونه ازمایشی
archetype U نمونه اولیه
archetypes U نمونه اولیه
cell U فرف نمونه
typifies U نمونه بودن
typifies U نمونه دادن
typified U نمونه بودن
typified U نمونه دادن
gauges U سنجیدن نمونه
gauged U سنجیدن نمونه
gauge U سنجیدن نمونه
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
2مفعول
1Material-dependent representative
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1• What is Data Preparation. That is the diffrents between the Dimensional modeling and third-normal-form (3NF) modeling? Answer 6 - The data presentation area is where data is organized, stored, and m
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com